صدايت را سينه سرخان و چکاوکان تاريخ بر دل نگاشتهاند تا سر از قهرماني عشق درآورند. گلهاي بنفشه از صداي تو روييدن گرفتهاند و شبنمهاي اشکبار با لحن تو تن به آفتاب سپرده و عروج کردهاند. قلب تو، بازتاب سخنهاي بي ريا و سربلند است که بيدريغ در باد ميپيچد و خواب را در گوش گران غفلت ميشکند. زمين اگرچه در اشغال زمستان سکوت و مرگ باشد، نفسهاي تو کافي است تا بهاري شود براي رستاخيز دلاوران زندگي. مناجاتي بخوان به درگاه نور تا تمام سنگين دلان نعرههاي توبه برآورند و لبريز از بغض و انابه شوند. نيايش تو، تمام خاک را در محاصره اقرار عشق گرفته است. عيار شرافت و طهارت، قانون دعاهاي توست؛ کتاب هدايتي که رد پاي سجده و سجاده و وصاياي جاودانگي تو را در واژههايش ذخيره کرده. |
درباره این سایت