به آرامي وارد آب مي‌شود در سلوکي، که حتي ماه به چنين آرامي نتواند! آن گاه شط به هيجان درمي آيد و حضور ماهتاب را در ظهري شکوهمند به تماشا مي‌ايستد!


دست به سمت آب مي‌برد، ذهن آب را مي‌آشوبد، آقا ابوفاضل تفضل! چه منتي به ما گذاشته‌ايد؟! قدمتان روي چشم، فداي تشنگي تان، فداي دستي که دل آب را خنک مي‌کند. کفي آب برمي دارد و آب با پرتو نگاه علوي اش درخشيدن مي‌گيرد؛ چنان درخشنده است که گويي قطعه اي خورشيد در کف گرفته است! دست را نزديک صورت مي‌کند و لب هايش زمزمه کنان با خويش نجوا مي‌کنند: چگونه من آب بنوشم وقتي کام مولايم خشک است!


کف دست را مي‌گشايد و آب را رها مي‌سازد و همچون ماهي بلورين، آب قطره قطره به شط مي‌ريزد و مشک را از آب سرد و گوارا پرمي کند. آري، اين است جهاد اکبر! اين است اصل تقوا، اين است تفسير لولاک لما خلقت الافلاک!


تشنگي مرام مردان است تا ديگران بنوشند! عباس فرزند علي مرتضاست، فرزند جوانمردترين امير در طول تاريخ!


سقاي دشت بلا تشنه جان مي‌سپارد و سپاه برادر بي‌علمدار و بي‌سردار مي‌ماند.


ادامه مطلب.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اذکار مستجاب کودک من سایت خرید اینترنتی زانیار دوربین های دیجیتال شکر پنیـــــــــــر پروتون اخبار ژنراتور و موتور برق ویکی نویس کتابخانه عمومی حضرت ابوالفضل (ع) ادیمی