آنان که با مه آلودهترين شبها پيمان بسته بودند، آمدند تا آفتاب حقيقت را به تاريکي فرو افکنند. پيامبر گرامي اسلام، سرشار از يقين بود و قلب نجرانيان پر از ترديد. هنوز در گوش ناباورشان، آن دعوت صريح تکرار ميشد. نکند محمد(ص) خواص خود را به همراه بياورد! نکند به شيوه پيغمبران، هنگام مباهله زانو بزند! نکند. مباهله را پذيرفته بودند! اما ذهنشان، اين صخره لجوج، هنوز سيلي خور امواج کلمات بود. انجيل را دوباره مرور کردند، اين بار، رو به روي دو راهي اقرار و نابودي قرار داشتند. جدل، آنان را به اين ورطه کشانده بود. |
درباره این سایت